گردش با دوستای عزیز و تولد بابا جعفر دوست داشتنی
چهارشنبه گذشته ما به همراه آسی جون و آنیسا و السا رفتیم گردش و کلی به شما بچهها خوش گذشت 😊 یک روز شاد و متفاوت براتون رقم خورد. علی جان هم بسیااار شاد و سرحال بود و همراه دخترای نازنین بازی میکرد، آنقدر به علی خوش گذشته بود با گریه از آب بیرون میآمد 😁 اون روز تا عصر کنار رودخانه بودیم غروب هم رفتیم خانه آسی جون اینا کیک و چایی نبات خوردیم و بازم بچهها بازی کردن و دیگه ساعت نه شب برگشتیم خانه خودمان. اما دخترای خوشگلمون قول گرفتن بازم با هم گردش برن و مهمونی داشته باشن😍 دلتون همیشه شاد و تنتون سلامت عزیزان دلم😘 علی جان هم این روزا آنقدر شیرین زبان شده که ما هی براش غش و ضعف میکنیم ت...