چیدن سیسمونی عشقم
سلام غزلکم، عاشق تک تک تکوناتم که با هر کدومش همه وجودم پر عشق میشه پنجشنبه شب پسر عموم با وانت دوستش وسایل غزل رو از خونه بابام اورد و جمعه صبح هم نصابش اومد و تا ظهر تخت و کمدها رو جمع و جور کرد، مامان و بابام و عمه مامانمم حدود ساعت 11 و نیم اومدن، منم برا ناهار ابگوشت درست کرده بودم بعد ناهار همه مشغول شدن و وسایل رو چیدیم، تخت خودمون رو از قبل جمع کرده بودیم کمدها و دراورمون رو هم گذاشتیم کنار در ورودی اتاق که خدا رو شکر جا شد لباساتو به ترتیب اندازه تو کشوی دراور چیدیم و عروسکات رو هم پخش و پلا کردیم تو همه اتاق باباجون خیلی این وسط زحمت میکشید و از همه بیشتر کار میکرد، الهی قربونش برم که اینقدر مهربون و ...
نویسنده :
مامان سمیه
14:13