ماه اسمان ماماه اسمان ما، تا این لحظه: 9 سال و 28 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

ماه آسمان ما

عاااااااااااااالللی

سلام شیرین زبانم، الهی مامان فدات بشه گل قشنگم  دختر یک سال و 19 روزه ی من روز به روز شیرین زبون تر میشه و همه رو عاشق خودش میکنه   چند روزه که از برنامه خندوانه یاد گرفتی بگی عاااااالللی  رامبد جوان میگه حالتون چطوره و تو هم مثل جمعیت حاضر تو استودیو میگی عاااااااااللللللللیی  الهی فدای هوشت بشم، هی ازت میپرشم حالت چطوره و تو خیلی شیرین و ناز میگی عااااااااالللی   دیروز خاله اسیه و عمو حمید خونه مون بودن و با هم فوتبال نگاه کردیم و بعدشم شام خوردیم، تو اونقدر دلبری کردی و با خاله بازی کردی که اسیه میگفت وقتی غزل رو میبینم دلم میخواد بچه داشته باشم  عشق منی دیگه   چند روزه با هم بیشتر ورزش م...
28 فروردين 1395

خوابیدن غزلی عوض شده

سلام گل گندم   خوبی مامانی؟ خدا کنه وقتی داری این مطلب رو میخونی روز خیلی خوبی رو پشت سر گذاشته باشی و لبات خندون باشه   امروز شما یک سال و 9 روزه ای و من و بابا به داشتنت افتخار میکنیم   روز یکشنبه رفتیم و واکسن یه سالگیه شما رو زدیم، آقای پیر و مهربون مثل همیشه خنده رو لباش بود، وقتی بابا حامد رفت تا پرونده ی خانوار رو از اتاق بغلی بیاره اقای پیر به من گفت استین دست راستش رو بده بالا و بشین روی این صندلی، منم همین کار رو کردم و همش نگام به در اتاق بود تا بابا بیاد و تو رو بگیره چون من طاقت نداشتم ولی تا بابا بیاد اقای پیر و مهربون واکسن شما رو زد و شما هم حتی ذره ای نق هم نزدی عزیزدلم   نگاهت به سرنگ...
18 فروردين 1395

واکسن یک سالگی موند برا فردا

گل گلابم عشق خوشگلم امروز یک سال و 5 روزه ای و هنوز واکسن یک سالگی برات نزدیم، امروز رفتیم مرکز بهداشت که گفتن فقط یکشنبه ها واکسن یک سالگی میزنن، قد و وزنت رو چک کرد که وزنت 8 کیلو و 450 گرم بود و قدت 72 که من فکر میکنم اشتباهه اخه ماه قبل قدت 74 بود حالا میگه 72!! با دقت چک نمیکنن متاسفانه   دور سر خوشگلت هم 45 و نیم بود، فقط وزنت کمه که خانمه گفت بهش غذا بده منم گفتم وقتی نمیخوره نمیتونم به زور بریزم دهنش که   والا    امروز 5-6 تا قاشق کوچولو غذایی که شامل گوشت چرخ کرده و برنجه خوردی یه تیکه هم پرتقال و مقدار خیلی کمی هم سرلاک گندم و خرما، امروز بابا برات برای اولین بار سرلاک قوطی ای گرفت که ان شالله بخوری...
14 فروردين 1395

یک سالگیت مبارک همه کس ما

یک سال از تولدت گذشت و چه یک سال قشنگی   به تعداد روزهای این یک سال به تعداد خنده های تو به تعداد ذوق های من و بابا حامد توی این یک سال خدا رو شکر میکنم، الهی که همیشه تنت سالم و دلت خوش باشه   من و بابا حامد عاشقتیم و هر لحظه بابت داشتنت خدا رو شکر میکنیم عزیزدلممممم    دیشب مامان و بابا و دو تا داداش های من به همراه مامان بزرگم خاله فاطمه و دایی نادر و دایی بهمن اومدن خونه مون و با هم تولد شما رو جشن گرفتیم، خوش گذشت کلی خندیدیم و عکس بازی کردیم   امشب هم خانواده ی بابا حامد میان تا کنار هم تولد شما رو جشن بگیریم   البته عمه فاطمه و همه زهرا سرماخوردن و عمو علی هم تهرانه و نمیتونن بیان&n...
9 فروردين 1395
1