بال و پرم نفسم عمرم
سلام میوه دلم، الهی فدات بشم نازنینم روز عید غدیر تولد علی کوچولو بود و مامانش عصر مولودی گرفته بود و شبش هم مهمانی با حضور آقایان خانواده بود، من و شما عصر رفتیم و شب بابا امد،واقعا بهت خوش گذشت کلی با بچه ها بازی کردی و حسابی هم با اشتها شده بودی چند تا عکس ازتون گرفتیم که تو یکیش نیست که همه خوب وایساده باشین ماشالا انقدر بازیگوش و پر انرژی هستین.خدا حفظتان کنه. عاشق بازی کردنی و لحظه ای رو برای بازی از دست نمیدی عشقم با روبانی که تو خانه بود رو زمین چند تا خط کشیدم و با چسب ثابتش کردم و ازت خواستم لگوها رو روی خطوط بذاری بعدش هم تفکیک رنگ با لگو رو تمرین کردیم. گاهی هم با رنگ انگشتی توی دفتر ...
نویسنده :
مامان سمیه
10:01