خرید کالسکه و متعلقاتش
میدونستی تو جوجوی مایی؟ اونقدر برامون عزیزی که تموم ثانیه ها و لحظات زندگیمون رو پر کردی ای قربونت برمممممممممم دیروز صبح من و بابا رفتیم بیرون، بابا جون پیرو جواب آزمایشش باید خون اهدا میکرد، رفتیم و یه کیسه خون بابا رو گرفتن، منم باهاش رفتم که حس تنهایی نکنه، حالا بارونی میومد که خدا میدونه، شدیدددددددد... بعد رفتیم کارای بانکی را انجام دادیم، بعد هم رفتیم سرویس کالسکه برای غزل خانوم که شما باشی دیدیم و یکی هم پسندیدیم، رنگش فکر کنم یاسی میشه، بعد رفتیم خونه مامان من برای ناهار، باباجون ناهار که آبگوشت و یه کم حلوا بود خورد و رفت سرکار و من موندم اونجا، عصر با مامان و بابا رفتیم و کالسکه رو خریدیم، دستشون درد نکنه، سرویس گراکو بود که...
نویسنده :
مامان سمیه
8:10