دومین شب یلدای دخترکمون

سلام قشنگم، خوبی خانوم کوچولوی من؟  امروز شما یک سال و 8 ماه و 25 روز سن داری و من میخوام برات از دومین شب یلدات بگم گلم، من و شما و باباحامد شب یلدا رفتیم خونه مادرجون (مامان من) قرار بود عمو اینای منم بیان که نتونستن و خودمون بودیم، کلی خوراکی خوشمزه بود و از همه مهم تر غذایی که من عاشقشم یعنی فسنجان  اون ب کلی با دایی حسین و دایی احسان بازی کردی و خیلی خوش گذشت یه عالمه عکس هم گرفتیم  

خب حالا بگم از تغییرات خیلی خوبی که داشتی، خدا رو هزاران بار شکر از یکی دو روز بعد از پست قبل من تصمیم گرفتم کمتر به شما شیر بدم و تا جایی که میشه بهت غذا بدم و خب باید اعتراف کنم خیلی سخت بود اما موفق شدم، شما الان روزی 4 بار شیر میخوری اینجوری که وقتی بیدار میشی به عنوان صبحانه میخوری بعد سر ظهر وقتی میخوای لالا کنی بعد اول شب و در نهایت هم موقع خواب، یعنی موفقیت بزرگی بود برای ما، هر چند واقعا بهانه شیر میگرفتی و به شدت اذیت بودی اما خب واقعا غذا بهتره تا اینکه هی الکی شیر بخوری و وزن هم نگیری، دیروز هم وزنت کردیم با ترازوی دیجیتال مغازه بابا بزرگ که شده بودی 9800 و ما بسیار خوشحالیم و حالا انگیزه گرفتیم که حتما همین روند رو ادامه بدیم و در برابر نق های شما کوتاه نیایم  امروز هم بابا حامد دو شیفت سرکاره و ما کلی از صبح با هم وقت گذروندیم، صبحانه کامل نون پنیر و کره و چایی شیرین خوردی، بعدش قطره آهن و لیمو شیرین و بعدشم ناهار، حالا هم مثل فرشته های ناز لالا کردی  مامان فدای قند عسلش بشههههه  

یکی از شیرین زبونی هات که من رما عاشقشم اینه که به جوراب میگی جیجاب  وای من اینقدر جیجاب گفتنت رو دوست دارم که هر بار میگی کلی ماچت میکنم  خوشمزه منی تووووو 

یه شبم خیلی شیک و خانوم مداد رنگی هایی که هدیه آقای حیدری ناز (مستاجر مغازه بابا جعفر) بود رو برداشتی و دیوار خونه مون رو صفا دادی  البته خیلی راحت پاک شد ولی تو کلی ذوق کردی و او شما بیشتر من و باباحامد ذوق کرده بودیم  

برا خودت پیکاسویی شدی دلبندم، اونقدر با مداد رنگی ها نقاشی میکشی که یه دفتر کامل پر شده از خط و خطوط خوشگل تو  منم روزی هزار بار برات هورشید (خورشید) و کوه و گل و آله (خاله) و دارره (دایره) و اشکال مختلف میکشم  

یادت باشه عاشقتم