21 ماه است که عاشقتم
سلام غنچه نازم خیلی زودتر از چیزی که فکر میکردم کیک 21 ماهگیت رو هم برات پختم دلبندم اصلا نهم هر ماه که میشه من انگاری دوباره متولد میشم انقدر که ذوق دارم
فدای ژستت برمممممممممم عزیزدلم
هفته قبل تولد عمو حمید (دوست بابایی) بود و من و شما و خانم عمو حمید یعنی آسی جون براش کیک پختیم، اون روز حسابی با اسی جون بازی کردی و همش میگفتی آسی جون بشین تا از اتاق میومد بیرون میگفتی آسی جون بیا اتاق
دختر گلم شما از همون نوزادی پوست حساسی داشتی و خیلی سریع جای پوشکت (دیگه بهتر از این بلد نیستم آدرس بدم ) میسوزه، چندین مدل پماد هم استفاده کردیم که هر کدام مقطعی خوب بوده و بعد یه مدت بازم روز از نو روزی از نو چند روزی هم هست که حسابی سوختی جوری که دکتر هم بردیم و پماد دست ساز ترکیبی داده و داریم استفاده میکنیم، امیدوارم زودتر خوب بشی دلبندم
شیر خوردن شما چند روزیه که شده 3 نوبت در روز و وعده سر شب یا همون دم غروب حذف شده مطمئنم اینجوری بیشتر به صلاحته گلم البته باید بگم نق زدنت و بهانه شیر گرفتنت هم بسیار کمتر شده و بهتر غذا میخوری دختر نازم خدا رو صد هزار مرتبه شکررررررررر
امروزم از صبح با هم تنها خونه بودیم و کلی با صافی سبزی های تو کابینت کلاه بازی کردیم و غش غش خندیدیم، بعدشم شما به عروسکت می می دادی و من حیاط خلوت رو مرتب کردم، صبحانه هم نصف زرده تخم مرغ با نصف لیوان آب پرتقال و دو تا لقمه کوچیک نون پنیر و کره نوش جان کردی عزیزدلم، ناهار هم نخوری منم اصرار نکردم گفتم وقتی بیدار شدی برات غذا حاضر میکنم مامان فدات بشه الهی امروز وقتی من داشتم ظرف میشستم دیدم داری برا خودت شعر میخونی و با عروسکت بازی میکنی، کلی ذوق کردم عزیزدلم، شعرتم اتل متل توتوله بود که کامل و بامزه میخوندی و من قربون صددقه ت میرفتم، امروز فهیمدم عاشق عمقزی تو این شعرم بسکه تو قشنگ و ناز میگفتیش یکی دیگه از کارهای امروزمون این بود که با مداد رنگی برات مربع و مثلث درست میکردم و تو هم خوشت میومد اونقدر عزیز میگفتی مثدث که نگوووووو مربع هم مبب میگی
من گاهی به بابا میگم باباش غزل رو ببین و بابا هم گاهی همینطور میگه مامانش غزل رو نگاه که مثلا چه کار خوبی داره انجام میده حالا شما یاد گرفتی و به ما میگی باباش و ماماش، چند شب قبل دوست بابا اومده بود خونه مون بهش میگفتی عموش خیلی بامزه بود نفسم وقتی قربون صدقه ت میرم خودتم تکرار میکنی، نفسم عمرم جیجرم حانومم عسلم عجیجم این جور وقتاس که دیگه تصمیم میگیرم بخورمت
امروز دقیقا 1 سال و 9 ماه و 2 روزه ای عمرم