ماه اسمان ماماه اسمان ما، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ماه آسمان ما

کوچولوی نازم

1395/12/10 9:43
نویسنده : مامان سمیه
267 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمرم، روزها با بودن تو رنگ و بوی دیگه ای دارن، هر روزش اتفاق جدید و قشنگی میفته و من لبریز میشم ار حس مادری محبت

چند روز قبل بهت گفتم غزل جون لباستو بپوش تا بریم ددر، یه کم تلاش کردی و گفتی نمیشه من کوچولوام محبت فکر کردم اشتباه شنیدم گفتم میشه مامان ولی دوباره خیلی ناز و شیرین گفتی نه من کوچولوام کمک کن محبتبغلبوس انقدر اون لحظه ذوقت رو کردم که نگووو بوس فدای شیرین زبونی هات بشمممممم خیلی ماهی فرشته کوچولوی خونه محبتبوس من هر چقدرم که باهات بازی میکنم و بغلت میکنم و بوست میکنم سیر نمیشم، نمیدونم چجوریه که بعضی مامانا میگن ما تا میتونیم باهات بازی میکنیم و وقت میگذرونیم که فردا حسرت بزرگ شدنت رو نخوریم، آخه من حتی اگه 240 ساعت در شبانه روز هم با تو باشم مطمئنم دلم برای این روزهات بدجور تنگ میشه محبتبغلبوس  خلاصه که الان چند روزه شما هر کاری نمیتونی بکنی میگی من کوچولوام و ما هم هی غش و ضعف میریم برات بوس 

نوزدهمین دندونت هم تو فک بالا اومده بیرون جشن مبارکت باشه دلبندم محبت هر شب بابا برات مسواک میزنه و شما هم خیلی خوب همکاری میکنی البته گاهی گازش میگیری خنده بیشتر کارهات رو من باید برات انجام بدم، مثلا میگی آب بعد بابا میره برات آب میاره بهت بده میگی نه مامان بده بغل یا میخوایم برات لباس بپوشونیم یا در بیاریم میگی مامان بوس یا میخوایم بریم بیرون میگم بابا کفش های غزل جون رو بپوشون میگی نه مامان محبت خلاصه که هر کاری داری مامان باید انجام بده بوس قربون این همه وابستگی و عشق برمممم من که کیف میکنم محبت 

دیروز 23 ماهت هم تموم شد و من به داشتنت افتخار میکنم. دیروز و شب قبلش عمه پری اینجا بودن و شب هم موندن و تو اونقدر بازی کردی با آبجی نرگس و آبجی فاطمه که نگو، حتی موقع خواب هم رضایت نمیدادی بیای پیش من بخوابی و کنار اونا دراز کشیده بودی محبت فدات بشم نازنینم

امشب هم عمه فاطمه عزیز با همسرش میان خونه مون، عصر نوبت دکتر دارن و فکر کنم معلوم میشه نی نی شون دختره یا پسر جشن ان شالله سالم باشه 

فصل خونه تکونیه و شما از به هم ریختگی خانه کاملا استفاده میکنی و هی با وسایل بازی میکنی ...لابه لای وسایل چنان خوش میگذرونی که دلم نمیخواد جمعشون کنم بغل  دیروز بهت میگم غزل کنترل تلوزیون رو بده به من و باهاش بازی نکن، گفتی نه مامان حواسم جمه ای مامان فدای شیرین زبونیت بشههههه ، خیلی عزیز شعر علی ای همایرحمت رو میخونی و دل همه رو آب میکنی...اینو از خاله هدی الگو برداری کردم و بهت یاد دادم.ممنون خاله هدی محبتبوس 

مامان گلی یه شال و کلاه جدید برات بافته که خیلی خوشگله. رنگش قرمز و زرده و همه تا میبینن ذوق میکنن محبت 

دارم کارای تولدت رو میکنم، یه سری خرید کردیم و بقیه شم ان شالله به زودی تمام میشه...عید خیلی نزدیکه و ما باید زودتر کارامون رو تموم کنیم محبتبوس چند روز دیگه یعنی جمعه 13 اسفند اولین روز رسمیه از شیر گرفتن شماس...ان شالله با عنایت حضرت فاطمه این مرحله هم به راحتی میگذرونیم محبت اما فکر میکنم برای من سخت تر از تو باشه...همین الانشم دلم تنگ شده برای شیر دادن بهت عسلم محبتبغل

امروز یک سال و 11 ماه و یک روز سن داری دخترکم بوس محبت

پسندها (1)

نظرات (0)