شیرین زبانی های نازگل خانه ما
آخ که هر چی از عزیزی و شیرین زبانیت بگم کم گفتم نفسم، فدات بشم که اینقدر باهوش و عزیزی نمیدونم لز کجا برات بگم، این روزها خیلی بامزه شعر میخونی و دلبری میکنی، شعرهاتم مختلفه و از مداحی و شعرهای مذهبی داره تا شعرهای شبکه پویا و آهنگ های پاپ
بعضی از شعرها رو همونجوری که شنیدی و حدس میزنی میخونی مثل یکی از شعرهای شبکه پویا،دیشب داشتی با خودت شعر میخوندی میگفتی لب پر یه گوشه انبار مثل خدا کسی نیست! دقت کردم متوجه شدم میخوای شعرشبکه پویا که میگه رفتم کنار دریا گفتم بگو خدا کیست؟ انقدر خندیدم که نگو،آخه نفسم چجوری این به ذهنت رسیده که اینجوری میگی
یا اینکه یه سری مداحی که تو محرم شنیدی رو میخوانی و ما کلی کیف میکنیم.
دیروز میخواستم خانه تکانی رو شروع کنم که شما مشتاقانه همکاری کردی و کلی با لباسا بازی کردی
خیلی دلت میخواد مستقل بشی و همه کارا رو خودت انجام بدی، مدتیه حتی صبحانه هم خودت میخوری و اجازه نمیدی برات لقمه بگیرم راستش یه کم به هم میریزی و تقریبا هر بار باید لباستو عوض کنم و سفره رو هم بشورم ولی عجیب به هردومون مزه میده و من کیف میکنم از توانایی های دخترم اگه بخوایم بریم جایی هم خودت شلوار میپوشی و گاهی جورابات رو هم میپوشی ولی کج و کوله که در نهایت من مرتب میکنم برات، لباسات رو هم تا جایی که بتونی خودت در میاری و از این استقلال نهایت لذت رو میبری عشقم
دخترک 2 سال و 10 ماه و 18 روزه من بدون که من و بابا خیلی دوستت داریم عزیزدلم. ما میزبان یه فرشته 10 هفته و یک روزه ایم که بسیار دوستش میداریم. شما هنوز از وجودش خبر نداری، مطمئنم لطف خداس که شامل حال ما شده و داریم 4 نفره میشیم...خدایا هزاران بار شکر