سه سالگی نازنینم
سلام فرشته نازم، خدا رو شکر انقدر سرم شلوغه که وقت نمیکنم خاطرات قشنگت رو به موقع ثبت کنم، به همین خاطر تا جایی که یادمه مینویسم و امیدوارم بتونم از این به بعد بیشتر بیام اینجا، عید امسالم مثل سه سال قبل از بهترین عیدهای من و بابا حامد بود، از وقتی خدا شما رو توی عید به ما داده عید ما شیرین تر از عسل شده،خدا رو هزاران بار شکر بابت داشتنت گلم
نمیدونم چرا بازم نمیتونم با گوشیم عکس بذارم! تولد شما مثل سالهای قبل توی دو شب برگزار شد و خیلی بهت خوش گذشت. چند روز بعد از تولدت هم از دوستای نازت رها و نیکا و حسنا به همراه ماماناشون دعوت کردیم اومدن خونه مون و باهم تولدبازی کردیم
خدا همه بچه ها رو حفظ کنه الهی
خب از فرشته دوم بگیم که مشخص شد که دختر خانمه الهی مامان فداش بشه که انقدر برام عزیزه توی 16 هفته و دو روزگیش اولین تکانش رو متوجه شدم و دوباره پر از حس خوشایند مادری شدم روز هشتم فروردین یعنی وقتی 16 هفته و 4 روزه بود رفتم سونو و جنسیت نازش هم مشخص شد و ما رو غزق شادی کرد...خدایا هزاران بار شکر الهی که همه فرشته های تو راه به سلامت بیان بغل مامانشون. وضعیت خودم تو این بارداری هم شکرخدا خوبه و تا الان یک کیلو نیم وزن اضافه کردم. آزمایش غربالگری مرحله دوم رو هم انجام دادم و هنوز تو فروردین برای ویزیت دکتر نرفتم. ببینم کی وقت میشه برم. امروز هم 19 هفته و 5 روزه که دختر نازم مهمون وجودم شده و با تکونای قشنگش دل منو میبره چیز دیگه ای فعلا یادم نمیاد. ان شالله هر دوی شما گلای نازم سلامت باشین و عاقبت بخیر بشین