شروع هفته 30 بارداری
سلام دلبندانم. امروز اولین روز از هفته 30 بارداری دوم منه و بسیار از این بابت خدا رو شکر میکنم، دلم میخواد هر روز این زندگی رو براتون ثبت کنم تا سال ها بعد وقتی خواستین مرور کنین همه چی کامل و واضح باشه اما خب شدنی نیست، تمام تلاشم رو میکنم تا بتونم براتون وقت بذارم و خوشحال باشین. امیدوارم بتونم مامان خوبی براتون باشم
الان غزل همراه بابا حامد رفته دوری بزنه چون تو خانه حوصله هر دو سر رفته بود و من ماندم و نی نی دلبندم، یه کم به کارای خانه رسیدم و الانم امدم اینجا تا یه کم خاطره ثبت کنم
هنوز خبر بارداریم رو به فرزند ارشد خانه نگفتیم و تصمیم داریم هفته بعد که رفتم سونو و جنسیت رو قطعی گفت بهش خبر بدیم، طبیعتا هنوز خریدی هم برای نی نی توراهی انجام نشده، ان شالله از این به بعد همراه غزلی میریم خرید
بارداری هم شکر خدا خوب میگذره البته اگر کمردرد رو نادیده بگیرم، گودی کمرم درد میکنه و کافیه بیشتر از نیم ساعت سرپا بشم دیگه تا چند ساعت درد دارم و واقعا اذیت میشم، به همین خاطر پیاده روی هم نمیتونم برم متاسفانه. کاش از این به بعد بهتر بشم تا بتونم پیاده روی کنم. خیلی اضافه وزن ندارم ولی ظاهرا اینکه تو خانه زیاد خم و راست میشم و استراحتم کمه باعث شده کمر درد حسابی کلافم کنه. چند روزی هم هست که آغوز از سینه هام میاد و اینم برام جالبه. انقباض هم دارم در طول روز اما زیاد نیست شکرخدا و روزی یکی دوباره که دکتر گفت چیز مهمی نیست.
این روزها غزل انقدر که پارک میره خانه نمیاد من تمام هوش و حواسم به اینه که مریض نشه چون تابستانه و ویروس های بد همه جا هستن ...باید حسابی مواظب بچه ها بود
یکی از علایق بامزه غزل تو این روزها هم اینه که به شدت زیتون دوست داره، یعنی هر وعده غذایی اونقدر زیتون میخوره که به من و باباش نمیرسه اگه هم زیتون سر سفره نباشه کلا قاطی میکنه و غذا نمیخوره تا عزیزدلش رو بیارم براش
پست بعدی ان شالله خبرای خوبی هست که مهم ترینش سونوی سلامت نی نی نازمه