ماه اسمان ماماه اسمان ما، تا این لحظه: 9 سال و 1 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

ماه آسمان ما

اولین تجربه دندانپزشکی غزلکم

1397/9/20 18:24
نویسنده : مامان سمیه
286 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز یعنی 19 آذر من و غزل جون همراه هم رفتیم محل کار باباحامد و آقای دکتر یکی از دندان های تخت غزل جون رو براش ترمیم سطحی کرد. غزل هم خانوم بود و همکاری کردمحبت

حالا قراره یکشنبه پیش رو هم یک جلسه دیگه بریم. آقای دکتر که از همکارای باباس خیلی دیروز برخوردش خوب بود و حتی تلوزیونی که اونجا روشن بود رو هم گذاشت رو شبکه پویا که دخترک ناز ما حس بهتری داشته باشه و برای تمامی مراحل از نازدونه ما اجازه میگرفت.ممنونیم ازشون.

دو سه روزی خانه مامان من بودیم و حسابی به غزل خانوم خوش گذشت.کلی بازی میکرد و همه هواشو داشتن. برا همین امروز دوست نداشت برگردیم خانه خودمان. حالا قراره شام بریم خانه مامان گلی تا دخترک راضی بشهچشمک

دیروز به مامانم میگفت من دوست دارم اینجا بمونم خانه ما خیلی کوچیکه من همش میخورم در و دیوارخنده من فکر نمیکنم بتونم از پس این وروجک بربیام و زیاد تو خانه نگهش دارم.به جاهای شلوغ خیلی عادت داره. نقاشی کشیدنش از نظر من عالیه.انقدر نقاشی هاشو دوست دارم که نگو.به نظرم عالی میکشه و من رو ابرام از این همه استعدادمحبت

این یه نمونه از نقاشی های عزیزدل منه که به نظرم عالیه.خدا حفظت کنه الهی مادربغل

علی جان هم روز به روز آقا تر و دلبرتر میشه. داره دستاشو میشناسه و تا مچ میکنه تو دهنش.گاهی انقدر دستشو میکنه تو دهنش که حالش بد میشه و انگاری میخواد بالا بیارهخنده تلاش میکنه غلت بزنه ولی هنوز موفق نشده. 

عشق خواهر به برادرش اینجوریه. روزی چند بار اینجوری بغلش میکنه و قربان صدقه ش میره. هی میگه دورت بگردم قربانت برم عسلمحبت اینا رو من هی بهشان گفتم اونم یاد گرفته به علی میگهبوس دو روز قبل هم علی رو سپردم مامانم و غزل رو همراه دوستای عزیزش حسنا و نیکا بردم خانه کودک فربد که یه فضای خوب برای بازی بچه هاس.اونجا حسابی بهشان خوش گذشت. سه ماهگی علی عزیزمون رو هم با هم و در نهایت ذوق جشن گرفتیم.کیک خوشمزه ارده و کنجد هم پختم که عالی شد.

غزل در خانه کودک فربدمحبت

پسندها (2)

نظرات (0)