اولین تجربه دندانپزشکی غزلکم
دیروز یعنی 19 آذر من و غزل جون همراه هم رفتیم محل کار باباحامد و آقای دکتر یکی از دندان های تخت غزل جون رو براش ترمیم سطحی کرد. غزل هم خانوم بود و همکاری کرد
حالا قراره یکشنبه پیش رو هم یک جلسه دیگه بریم. آقای دکتر که از همکارای باباس خیلی دیروز برخوردش خوب بود و حتی تلوزیونی که اونجا روشن بود رو هم گذاشت رو شبکه پویا که دخترک ناز ما حس بهتری داشته باشه و برای تمامی مراحل از نازدونه ما اجازه میگرفت.ممنونیم ازشون.
دو سه روزی خانه مامان من بودیم و حسابی به غزل خانوم خوش گذشت.کلی بازی میکرد و همه هواشو داشتن. برا همین امروز دوست نداشت برگردیم خانه خودمان. حالا قراره شام بریم خانه مامان گلی تا دخترک راضی بشه
دیروز به مامانم میگفت من دوست دارم اینجا بمونم خانه ما خیلی کوچیکه من همش میخورم در و دیوار من فکر نمیکنم بتونم از پس این وروجک بربیام و زیاد تو خانه نگهش دارم.به جاهای شلوغ خیلی عادت داره. نقاشی کشیدنش از نظر من عالیه.انقدر نقاشی هاشو دوست دارم که نگو.به نظرم عالی میکشه و من رو ابرام از این همه استعداد
این یه نمونه از نقاشی های عزیزدل منه که به نظرم عالیه.خدا حفظت کنه الهی مادر
علی جان هم روز به روز آقا تر و دلبرتر میشه. داره دستاشو میشناسه و تا مچ میکنه تو دهنش.گاهی انقدر دستشو میکنه تو دهنش که حالش بد میشه و انگاری میخواد بالا بیاره تلاش میکنه غلت بزنه ولی هنوز موفق نشده.
عشق خواهر به برادرش اینجوریه. روزی چند بار اینجوری بغلش میکنه و قربان صدقه ش میره. هی میگه دورت بگردم قربانت برم عسل اینا رو من هی بهشان گفتم اونم یاد گرفته به علی میگه دو روز قبل هم علی رو سپردم مامانم و غزل رو همراه دوستای عزیزش حسنا و نیکا بردم خانه کودک فربد که یه فضای خوب برای بازی بچه هاس.اونجا حسابی بهشان خوش گذشت. سه ماهگی علی عزیزمون رو هم با هم و در نهایت ذوق جشن گرفتیم.کیک خوشمزه ارده و کنجد هم پختم که عالی شد.
غزل در خانه کودک فربد