اولین یلدای چهارنفری
چقدر یلدای امسال قشنگ تر بود لحظه لحظه ش پر از عشق و محبت بود امسالم مثل پارسال رفتیم خانه عمه فاطمه. عمه مهربون هم مثل همیشه مهمان نواز و مهربونه و به ما اونجا حسابی خوش میگذره
اون چند رز حسابی به شما خوش گذشت و کلی با بچه های اقوام بازی کردی
روز یکشنبه هم برگشتیم از صحنه.
دیشب رفتیم خانه دوست بابا که یه پسر همسن شما دارن.شما کلی با حسین بازی کردین و دلت نمیخواست برگردیم خانه خودمان.الهی فدات شم که عاشق بازی کردنی.بگم از علی کوچولوی ناز که روز به روز تلاشش بیشتر میشه برای غلت زدن ولی هنوز موفق نشده. ما هم کلی تشویقش میکنیم.شما خیلی دوسش داری و باهاش بازی میکنی.من از اینکه میبینم باهاش بازی میکنی و اونم میخنده کلی ذوق میکنم.
الانم علی خوابه و شما نقاشی میکشی.دوستتون دارم گلای نازم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی