20 هفتگیت مبارک حبه قند مامان
سلام زندگیم، الان هفته بیست هستیم و خدا رو شکر که هر دو سالم و خوشیم، نصف راه رو با هم اومدیم، از خدا میخوام نصف دیگه ش رو هم سلامت طی کنیم، دیروز وقت دکتر داشتم، چکاب ماهیانه، مثل همیشه فشارم خیلی پایین بود فکر کن 8 روی 5 ولی خب این برای من عادیه چون نه اینجور مواقع سر درد دارم نه سر گیجه خدا رو شکر...دو کیلو هم اضافه کرده بودم که کلی براش ذوق کردم، الان شدم 55 کیلو به درخواست خودم یه سونو گرافی هم برام نوشت ولی ازمایش و چیز دیگه ای لازم نداشتم، راستی بهت نگفتم که هفته قبل با مامان و بابای من رفتیم و تخت و کمدت رو اوکی کردیم، مدل فیلی هستش و من دوسش دارم، دست مامان و بابام درد نکنه کلی موقع خریدش خجالت کشیدم که اونا دارن زحمت میفتن، هر چی هم گفتم که وسایل جانبی مثل روتختی و آباژور و ساعتش رو خودمون میخریم قبول نکردن ازشون خیلی ممنونم، حالا قراره ببرنشون خونه بابای من تا به موقعش بیاریم و برات بچینیم مبارکت باشه دونه انارم
ماشالا چند روزیه تکونات بیشتر و قوی تر شده، کامل حس میکنم که کدوم وری و تکون میخوری دلم قیلی ویلی میره برات، بیشتر بعد از غذا تکون میخوری چند روز قبل تو جلسه بودم که هی تکون میخوردی، انقدر تکونات زیاد بود که خندم گرفته بود و نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم، هر لحظه بیشتر عاشقت میشم غزل
بابا جون به حدی دوست داشتنی و مهربونه که نمیدونم با چه زبونی بابت داشتنش از خدا تشکر کنم، خیلی من و تو رو دوست داره و هر کاری برامون میکنه، اصلا نمیذاره من خم به ابروم بیاد، تا میتونه محیط خونه رو شاد نگه میداره و خودش همه کارا رو میکنه الهی قربونش برممممم...چند روزه بابایی سردرد داره، فردا قراره بره آزمایش بده، دعاش کن که زودی خوب بشه عمرم من عاشق هر دوی شمام
امروز 19 هفته و 6 روزیم...وزن اولیه 53 کیلو وزن امروز 55 کیلو