خبر آمد خبری در راه است
دختر قشنگم انگاری داره وقتش میرسه که بیای بغلم امروز ساعت 8 و 45 دقیقه صبح داشتیم صبحانه میخوردیم که یه انقباض نسبتا شدید زیر شکمم حس کردم، توجه نکردم آخه شب قبل هم دو سه باری همین انقباض به صورت نامنظم اومد و رفت، حتی نصف شب هم یه بار این درد بیدارم کرد، واسه همین بی توجه بقیه صبحانم رو خوردم، چند ثانیه بعد احساس کردم یه چیزی ازم داره خارج میشه (با عرض معذرت از خوانندگان، محض یادگاری و تجربه مینوسم) سریع چک کردم دیدم یه مایع تقریبا صورتی رنگه، نه خون بود نه آب، کم هم بود، یاد این افتادم که تو نت نوشته بود این نشانه کندن پوشش دهانه رحمه، یکی از مراحل زایمانه، منم تو دلم یه ذوقی کردم ولی خب ترس هم همراهش بود، بابا جون هم خوشحال شد اما استرس رو میشد از تک تک حرکاتش حس کرد، خلاصه بعدش بابا زنگ زد مامانش که بیاد با من بریم پیاده روی و خودش هم باید میرفت بانک برای پرداخت قسط چو.ن موعدشون داره میگذره، من و مامان بزرگت یک ساعت با ریتم تند پیاده روی کردیم، بعدش اومدیم خونه، بابا که اومد مامان بزرگ رفت، منم برای ناهار قیمه با گوشت چرخ کرده درست کردم، البته بیشتر کاراشو بابا کرده چند تایی هم خرما با گردو و کنجد آماده کردیم گذاشتم تو ظرف در دار، مواظب تکونات هستم عمرم، دردهامم الان خیلی قابل تحمله فقط انقباض دارم، انقباض هایی که تقریبا ریتم نداره و شدید هم هست. گزارشات بعدی رو اعلام میکنم بهت عزیزم