قد و وزن مناسب دخترم
روز جمعه مهمونیت به خوبی برگزار شد و همه چی عالی بود، همه عاشق کارتت شده بودن و حسابی با دیدن خودت تو کریر تو تالار ابراز احساسات میکردن، دختر عموم که دیگه بی نهایت ذوق داشت و کلی بغلت کرد و بوست کرد من دوست نداشتم بوست کنن ولی خب اون روز چیزی نگفتم دختر عمه م هم میگفت ملیکا کارت دعوتت رو برده مدرسه و دوستاش عاشق غزل شدن، میگفت الان بهش اس ام سا زدن که چشمای غزلو از طرف ما ببوس ای جونم ذوق و احساسسسسسسس
روز تالار هم صبح رفتم آرایشگاه نردیک خونه مامانم و تو موندی پیش مامان بزرگ، وقتی من خوشگل موشگل برشگتم شیرت دادم و رفتیم تالار، بعد تالار کلی عکس با خاله فاطمه انداختیم و با دایی هام و مامانم اینا اومدیم خونه ما و همه شام موندیم خونه ما، ساعت 11 بود که دیگه تو و علی و امیر علی بی تاب شده بودین و اینگونه بود که مهمونی خاتمه پیدا کرد
روز شنبه هم قرار بود ببریمت مرکز بهداشت برای قد و وزن، مامان گلی و بابا بزرگ اومدن تا با ماشین اونا بریم که من وقتی دیدم مامان گلی هست گفتم شما رو ببره تا من کارای خونه رو انجام بدم آخه یه عالمه کار از مهمونی دیشب مونده بود، نتیجه مرکز بهداشتم این بوده که وزنت 4 کیلو و 250 گرم بوده و قدت و دور سرت رو درست یادم نیست که همه عالی بودن حتی وزنت از عادی هم بهتر بوده خانمه گفته بوده به مامانش بگین شیرش خیلی خوبه از دفعه بعد حتی اگه همه دنیا هم باشن خودم باهات میام مرکز بهداشت گلم، حس بدی بهم دست داد وقتی فقط برام تعریف کردن من مامانتم و باید اینجور جاها باشم خب
دو سه روزه بیشتر لبخند میزنی و ما یه دنیا ذوق میکنیم، شبا هر دو ساعت یه بار بیدار میشی برای شیر و مثل فرشته ها بعدش میخوابی، الهی قربونت برم که اینقدر ماهی
پنجشنبه این هفته همکارای من میان خونه مون دیدن تو، راستش به خاطر جای خونه مون و مدلش یه کم استرس دارم، آخه همه همکارام خونه شون تو شهره و شیک ولی ما شهرکیم و دور... اما فدای سرت ما هم حتما خونه میخریم و میریم از اینجا
امروز یک ماه و 12 روزسن داری