چهار ماهگی خانم گل
سلام خانمی خوشگل سلام عمر دوباره ما، دیروز یعنی 9 مرداد ماه شما 4 ماهت تموم شد و وارد پنجمین ماه قشنگ زندگیت شدی دلبندم الهی قربونت برم اولین مرداد ماهیه که تو این دنیای خوشگلی و با بودنت دنیا رو خوشگل تر و جذاب تر کردی روز پنجشنبه با هم رفتیم خونه مامان جون (مامان من) شب هم من برات کیک چهارمین ماهگردت رو پختم، کیک خرما که خوشمزه هم بود درست مثل خودت عشق خوردنی ما دیروز هم جمعه بود و خانوادگی استراحت کردیم و شبش بردمت حموم و حسابی تمیز و دسته گل شدی امروز صبح هم شیر خوردی و قطره استامینفن هم 12 قطره بهت دادم و با باباحامد سه تایی رفتیم مرکز بهداشت محله مون، 45 دقیقه ای طول کشید تا نوبتمون شد و تو رو قد و وزن کردن، الهی دورت بگردم، 6 کیلو و 250 گرم وزن و 63 قدت بود، فکر کنم 40 هم دور سرت بود عزیزدلم. من بیشتر برام وزنت مهمه و به این موضوع دقت میکنم خانمه هم بهمون دو بسته قطره ویتامین آ.د داد و گفت از سه هفته بعد اجازه داری اگه دلت خواست بهش لعاب برنج یا فرنی با شیر خودت بدی، گفت اگر هم ندی مشکلی نیست چون وزنش خوبه خدا رو شکر بعد گفتیم غلت میزنی که گفت یه کم زودتر از سنش این کار رو شروع کرده که من فکر میکنم خیلی هم به موقع بوده
بعد رفتیم آقای تپلی برای واکسن زد، الهی فدات بشم گذاشتمت رو تخت واکسن، از همه جا بی خبر بودی و میخندیدی و برامون تعریف میکردی و نمیدونستی چی در انتظارته آقاهه خیلی سریع واکسن رو زد و جیغت رفت هوا بعدم برات قطره چکوند و منم سریع بغلت کردم. الهی فدات بشم گل نازم ...قلبم هزار تا تیکه شد وقتی اونجور جیغ میزدی من و بابات در اقدامی عجیب از لحظه واکسن زدنت فیلم گرفتیم! خب یادگاریه دیگه بعد از واکسن هم تو کالسکه خوابت برد و خیلی ناز شده بودی
رسیدیم خونه هم خدا رو شکر حالت خوب بود و بازی میکردی، منم پاتو بستم که نتونی تکونش بدی ولی ماشالا نمیذاری و اونقدر تکون میدی که باز میشه، یه کم بی اشتها شدی و کم شیر میخوری که فکر میکنم به خاطر واکسنه، از ظهر هم یه ساعتی باز خوابیدی، یه ده دقیقه ای هم فکر کنم درد داشتی که گریه کردی قربونت برم
الانم قطره تو خوردی و داری با عروسکت بازی میکنی و هی سعی میکنی غلت بزنی که من نمیذارم.آخه وقتی غلت میزنی پات میمونه زیرت و درد میگیره. دمای بدنت رو مرتب چک میکنیم. خدا رو شکر زیاد بالا نرفته فقط چند دقیقه قبل شد 37.4 که خب نشون میده داره میره بالا و پاشویه لازمی. منم منتظرم تا تعمیرکار از خونه بره تا تو رو پاشویه کنم.
در کل بگم که نسبت به واکسن دوماهگی راحت تر بودی و بهتر تحمل کردی دختر شجاعم
اینجا شب چهارمین ماهگرد تولدت بود که شما وقتی کیک حاضر شد خواب ناز بودی فرشته نازم
اینجا هم رو تخت خوابیدی تا واکسن چهارماهگیت رو بزنی، الهی بمیرم خبر نداشتی چه خبره و برامون میخندیدی و تعریف میکردی
اینجا واکسن زدی و لالا کردی شکوفه گیلاسم
اینجا هم چند شب قبله که سه نفری رفتیم پیاده روی