جوانه زدن اولین مروارید سفید غزل
عمر مامان شما دیشب صاحب یه دندون خوشگل و ناز شدی...مبارکت باشه عزیزدلم دیروز تولد دایی حسین بود و ما رفته بودیم خونه مامان جون، شب قبل شام کیک براش پختم و مراسم تولد برگزار کردیم، وسط عکس گرفتنامون یه دفعه شما شروع کردی به گریه و بی قراری، باباحامد هی شما رو چرخوند و سرگرم کرد و آروم شدی دلبندم، بعد عکس و کیک شام خوردیم ، بابا سر سفره سیب زمینی میذاشت دهن شما که یه دفعه گفت یه چیز تیز روی لثته، کلی همه ذوق کردیم از اینکه اولین مروارید شما جوونه زد بعد شام زود اومدیم خونه خودمون و دایی باباحامد به همراه خانواده و عمه فاطمه و مامان بزرگت اومدن خونه مون، کادوی خونه مون رو آوردن، دستشون درد نکنه
بعدش دیگه خیلی اذیت نشدی، شب هم وقتی برا شیر بیدار میشدی یه کم نق زدی که خب به خاطر دندونت بود، در کل راحت تر از چیزی بود که تصور میکردیم، شکر خدا که این مرحله هم گذشت و دخترم دندون دار شد حالا باید به فکر پختن آش دندونی باشیم
سینه خیز رفتنت هم بهتر شده، میشه گفت به سرعت به هر چیزی که بخوای میرسی، ما هم چهار چشمی مواظبتیم عزیزدلم
اولین دندان در 7 ماه و 13 روزگی غزل...یعنی 22 آبان ماه، درست روز تولد دایی حسین