ماه اسمان ماماه اسمان ما، تا این لحظه: 9 سال و 28 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

ماه آسمان ما

ده ماهگیت مبارک نوبرانه زندگیم

1394/11/11 17:15
نویسنده : مامان سمیه
664 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم نفسم عشقم عمرم بغلفدات بشم عزیزدلممممم محبت روز جمعه ده ماهت هم تموم شد و به لطف خدا رفتی تو ماه 11 محبت مثل هر ماه خونه ما جشن بود جشن اینبار عمو حمید و خاله اسیه هم بودن. برای اولین بار کیک رو با خامه فرم گرفته تزئین کردیم که نتیجه ش رو با عکس برات نگه داشتیم خنده کلی عکس بازی کردیم و غروب مهمونامون رفتن.

پنجشنبه شبم رفتیم تولد عمه زهرا. کادوشو نقدی دادیم تا بتونه هر چی سلیقه خودشه تهیه کنهزیبا

دیروز هم من و شما از ظهر رفتیم خانه مامان جون و شب هم بابا اومد و بعد شام برگشتیم. دایی احسان رفت مشهد، فقط دایی حسین خانه بود که تو کلی باهاش بازی کردی و حتی حاضر نبودی از بغلش بیای پایین و وقتی میخواست بره مسجد کلی پشت سرش گریه کردی محبت دایی حسین هم عاشقته بدجور کلی مواظبته و هر لحظه بغلت میکنه و کلی فیلم و عکس ازت میگیره وقتی میری بغلش کلی ذوق میکنه محبت

چهارشنبه یعنی 7 بهمن من شما رو گذاشتم خونه و با خاله سرور و آوینا رفتیم خونه خاله هدی برا عکاسی از آوینا محبت عسکای خوبی شدن.مبارکشون باشه

این روزهای ما پر شده از صدای " اون چیه؟" گفتن شما بغل هر چیزی رو میبینی میگی اون چیه؟ یعنی هزار بار تا حالا عکسای رو در یخچال رو برات توضیح دادیم اما با اولین بار که میبینی میگی اون چیه؟ من و بابا هر بار میگی اون چیه کلی ذوق میکنیم و ماچ مالیت میکنیم محبت چند شب قبل برق اتاق رو خاموش کردم که بخوابونمت یه دفعه گفتی چی شد؟ تعجبخنده من و بابا از تعجبو بعدخنده نمیتونستیم حرف بزنیم. الهی قربونت برم که اینقدر باهوشی عزیزممممممممممم بغل

تو روز کلی با هم کلاغ  پر بازی و اتل متل توتوله بازی و تاتی بازی میکنیم بیشتر از تاتی کردن لذت میبری بوس

فدای وایسادنت بشم من محبت

پسندها (2)

نظرات (5)

مامان سمیرا
12 بهمن 94 14:18
واقعا میگه اون چیه نمیشه صداشو بذاری ماهم بشنویم راستی عزیزم خوت خوبی الان
مامان سمیه
پاسخ
اره خیلی ناز وکشیده میگه اون چیه؟ ما اولش فکر میکردیم اشتباه شنیدیم ولی بعد یکی دو روز فهمیدیم که واقعا میگه اون چیه ممنون خودمم خوبم شکر خدا. شاید بشه صداشو بذارم بذار ببینم چی میشه
مامان تازه کار
13 بهمن 94 12:16
مبارک باشه. هزارماشالله چ زود به حرف افتاده. خدا کنه مایسای منم زود به حرف بیاد. براش اسپند دود کن مامانیش
مامان سمیه
پاسخ
ممنون عزیزم. من فکر میکنم اینکه غزل اینطوری بعضی کلمات رو میگه به خاطر اینه که خیلی خیلی زیاد باهاش حرف میزنیم بعضی وقتا فکر میکنم کلافه شده
مامان سمیرا
13 بهمن 94 13:37
گل سرشو من بخورمممم..گیس کمندشو بخورممم..
مامان سمیه
پاسخ
مرسی خاله ...اون گیس کمند رو به منم نشون بدین بی زحمت
مامان سمیرا
14 بهمن 94 20:03
اون تیکه ای که از گل سرش اومده بیرونو میگم
مامان سمیه
پاسخ
دیدی چه مدل دارم هست؟
مامان زهرا
17 بهمن 94 7:32
سلام عزیزم ای جووون دلم مبارررکه مبارررک خانوم غزلی ناززز خداحفظش کنه جیگری رو
مامان سمیه
پاسخ
مرسی مامان زهرا جون