ماما گفتنت رو قربون برمممم
سلام فرشته ناز و مهربون من الهی مامان سمیه فدات بشه، الهی که مثل همین روزا همیشه خوش خنده و سلامت و شاد باشی عشقممم شما در سن یک سال و یک ماه و 13 روزگی دوازدهمین دندون رو هم درآوردی البته هنوز لثه رو شکافته و سفیدیش نزده بیرون این دندون هم فک بالاس. مبارکت باشه فرشته کوچولوم
دیشب مثل خیلی از مواقع کابینت ادویه ها رو میریختی بیرون منم کنارت بودم داشتم قطره مولتی ویتامینت رو باز میکردم که یه هو شیشه روغن زیتون از طبقه بالای کابینت افتاد کنار پات و شکست و همه روغنش پخش زمین شد روغنش به کنار، ترسیدم نکنه افتاده باشه روی پات سریع بلندت کردم و فکر کنم از این عکس العمل سریع من ترسیدی که خیلی جیغ کشیدی و گریه کردی هی بغلت کردم و باهات حرف زدم و گفتم خداروشکر که هیچی نشده نازگلم اروم شدی و منم بردم خوابوندمت وقتی برگشتم بابا همه جا رو تمیز کرده بود حتی موکت کف آشپزخونه رو هم ممنون بابا حامد
حسن اتفاق دیشب این بود که یاد گرفتی بهم بگی ماما وقتی خیلی ترسیدی گفتی ماما و دستت رو دراز کردی که بغلت کنم الهی فدات بشم حالا از دیشب هی میگی ماما وقتی میگم جانم عزیزم میخندی و مشغول کار خودت میشی الهی فدات بشم عزیزدلمممممم خیلی شیرین میگی ماما نانا منظورت اینه که ماما من نانازه تو ام اخه همش همینو بهت میگم تو هم تکرار میکنی و مثل موش میخندی فدات بشمممم
چند روز قبل که بابا حامد شیفت عصر بود من و شما همراه مامان جون و باباجون و دایی امیر (دایی من) اینا رفتیم باغ من فکر کردم با وجود شما سخت باشه و حوصله ت سر بره ولی خداروشکر کلی بازی کردی و با علی جون سرگرم بودی چشمه هم رفتیم که کلی بدون نق نشستی سنگ بالای چشمه و پاهات رو آویزون کردی روی چشمه که چون خیلی فسقلی هستی نمیرسید به آب و هی سنگ مینداختی پایین الهی مامان فدات بشه دلبندم
غذا خوردنت همچنان تعریفی نیست یعنی امروز سه چهار تا قاشق شیره انگور که با پودر نارگیل مخلوط کردم خوردی من میخواستم بال در بیارم ... چرا اینقدر بی اشتهایی تو دختر؟ وزنت کمه و من دوست دارم بند دلم همیشه سلامت باشه...خدا جون مواظب همه نی نی ها باش دختر منم همینطور
پنجشنبه ای که گذشت ما همراه عمو حمید و خاله اسیه رفتیم بیرون عصرانه بردیم کلی خوش گذشت و شما نهایت همکاری رو کردی و یه خاطره خوب و شاد برامون درست شد
اینجا همون روز پنجشنبه س که رفتیم تپه حاج عنایت
اینجا هم حیدره س که هوا سرد بود سویی شرت بابا رو برات پوشوندم ...سویی شرت خودت کثیف شد مجبور شدم دربیارم از تنت...الهی فدات نگاه شیطنت آمیزت بشم