مردادانه
عزیز دل مامان و بابا امروز اول مرداده و هنوز ماه رمضون ادامه داره، من روزه نیستم ولی بابایی روزه س اونم بی سحری، الهی بمیرم براش خواب موندیم بعد میدونست من خیلی سختم میشه مجبورم کرد انجیر بخورم، الانم از سرکار اومدم خونه و ناهار خوردم. تا ده روز دیگه معلوم میشه شما این ماه اومدی تو دل من یا نه...امیدوارم اومده باشی عزیزم. هر چند ما خیلی جدی نبودیم این ماه چون ماه رمضون بود و هر کاری سخت بود همش با خودم فکر میکنم یعنی این ماه قراره چی بشه؟ من مامان میشم یا نه؟ حس عجیبیه. خدا هر چی خیر و صلاحه پیش بیاره ...
نویسنده :
مامان سمیه
13:43