31 ماهگی خوشمزه مامان
سلام خانوم کوچولوی من الهی فدات شم که امروز 31 ماهه شدی نفسم
خاطراتت هی تلنبار میشه و وقت نمیکنم برات بنویسم الان شروع میکنم ببینم تا کجا میرسم تعریف کنم. جمعه 28 مهرماه صبح حرکت کردیم به سمت تهران تا از اونجا بریم مشهد توی ماشین یک ساعتی خوابیدی و نزدیکای تهران دیگه حوصله ت داشت سر میرفت که ما هی باهات بازی کردیم و شما سرگرم شدی. جمعه ظهر سوار هواپیما شدیم و رفتیم مشهد
از جمعه عصر ما کلی بهمون خوش گذشت چون بیشتر حرم بودیم و مشغول زیارت که واقعا یکی از بهترین سفرهای عمرم بود و شما اصلا اذیت نکردی و بسیارررر خانوم بودی درست مثل همیشه یکشنبه شام رفتیم خانه خاله زهرا و با دیدنشان دل مامان پر از خوشی شد هر چقدر از ناری و عزیزی و شیرینی تسنیم کوچولو بگم کم گفتم مثل ماه بود ماشالا هزار ماشالا شیرین زبان و فرشته شما اونجا کلی بازی کردی و ما هم حسابی تسنیم رو ماچ مالی کردیم فرداشم که میشد دوشنبه تو حرم مراسم بود خاله زهرا و تسنیم امدن پیشمان و چند ساعتی با هم بودیم هر چند شما قبل از شروع مراسم خوابیدی تا اخرش موقع نماز جماعت بیدار شدی
بعد از نماز مغرب و عشا هم ما با خاله زهرا و تسنیم رفتیم تو پاساژی که طبقه پایینش شهربازی بچه ها بود و شما حسابی بازی کردیروز سه شنبه هم صبح رفتیم حرم و غروب رفتیم شهربازی پارک ملت مشهد، هوا اون شب خیلی سرد بود ولی شما کلی بازی کردی و حسابی بهت خوش گذشت
روز چهارشنبه هم برگشتیم خانه خودمان.خدا رو صدهزار مرتبه شکر که این سفر عالی نصیبمان شد و از همه مهم تر شکر که همسفرمان شما فرشته پاک و عزیز بودی. زیارتت قبول نازدانه من
دیشب هم دوست بابا که یه دختر یک سال و 10 ماهه دارن امده بودن خانه ما و شما حسابیی بازی کردی انقدر بهت خوش گذشت که من و بابا باورمان نمیشد اینجوری از ذوق بخندی و بازی کنی..مامان فدای ذوق و شوقت امروز هم باباجعفر رفت کربلا..دایی حسین چند روز قبل رفته بود و امروز هم باباجعفر رفت. خدا نگهدار همه مسافرا باشه
الان شما و باباحامد خواب نازین منم فرصت رو غنیمت شمردم و امدم ثبت خاطره کنم. دوستت دارم گل نازم
شما امروز 2 سال و 7 ماه سن داری