دنیا امدن پسر عمه آرش
سلام دختر قشنگم. الهی فدای قد و بالات بشم عزیزم چند روز قبل یعنی دقیقا روز جمعه 20 مرداد ماه ساعت 12 ظهر پسر عمه فاطمه به دنیا اومد انقدر ماه و عزیزه که نگو شما هم باهاش ارتباط خوبی داری و دیدنش برات جالبه مخصوصا اینکه شیر میخوره و شما خیلی خاص نگاش میکنی و حس میکنم یاد شیرخوارگی خودت میفتی مطمئنم آرش جان همبازی خوبی برات میشه نفسم
این روزها مشغول دلبری کردنی و من هر لحظه باهات عاشق میشم عاشق خدایی که انقدر بهم لطف داشته و تو رو بهم داده عزیزم.خدا رو هزاران بارر شکرررر شیرین زبانی هات دل همه رو برده و همه دوست دارن باهات هم صحبت بشن تا شما انقدر شیرین کلمات رو کنار هم بذاری و هوش از سر همه ببری. ماشالا هزار ماشالا اینجا حیاط خانه مامان جونه و شما حسابی آب بازی میکنی. چند روز قبل داشتم حیاط خلوت رو مرتب میکردم امدی و جعبه عروسکت رو دیدی اخه من بیشتر عروسکای شما رو جمع کردم تا بعدها بهت بدم بعد هی گفتی عروسک بهم بده من گفتم نمیشه و اینا،چند باری گفتی و دیدی فایده نداره رفتی مشغول بازی شدی، چند دقیقه بعد امدی دیدم تسبیح دستته، گفتی مامان ببین دارم ذکر میگم که بهم عروسک بدی اینو که گفتی چاره ای جز خوردنت نداشتم خوشمزه من
این پست رو با گوشیم نوشتم.اولین پست با گوشی مامان فدات بشم نقلکم