هفته 37 بارداری و انتظاری به شیرینی عسل
سلام عشقای من آخ که من چقدر دوستون دارم عزیزای دلم با وجود شما فهمیدم قلب یک مادر به وسعت همه دنیاس و میتونه همه بچه هاشو عاشقانه و از صمیم قلب دوست داشته باشه خدا همه بچه ها رو برا مامانا حفظ کنه.
امروز آخرین روز هفته 37 ه یعنی 36 هفته و 6روزه ایم و به زودی گل پسر نازم رو بغل میکنم.باید اعتراف کنم برا بغل کردنش ثانیه شماری میکنم درست مثل غزلکم
هفته قبل بعد از ویزیت دکتر برام سونو نوشت و سونو هم گفت شما در اولین روز از هفته 37 خداروشکر سالمی و وزنت 2 کیلو و 850 گرمه و یه سری اندازه از استخوان ران و اینا نوشت که همه چی خوب بود شکرخدا. پنجشنبه هم رفتیم برای شما گل پسرناز چند دست لباس خریدیم و دیگه آماده ایم تا به لطف خدا بیای بغلمون و چشم و دلمون روشن بشه
دخترنازم عشقم امیدم نگارم روز به روز خانم تر و فهیمده تر میشی و من واقعا ازت ممنونم که هستی.شما هستی که من برای دیدن برادرت لحظه شماری میکنم چون میدونم چقدر مثل شما عزیزه
خداروشکر کلاس هوش و خلاقیتت رو دوست داری و هر هفته با ذوق میری. مدتیه تصمیم گرفتیم موهاتو دیگه کوتاه نکنیم تا مثل دوستات بتونی با گیرسر و موبند اونا رو ببندی اخه وقتی نیکا و حسنا رو میدیدی هی میگفتی موهای من کی بلند میشه.حالا برا همون یه ذره موی تو من چنان ذوقی میکنم که نگو
مدتیه که بعداز ظهرا نمیخوابی،البته اگه خیلی خسته باشی و ما هم بخوابیم شاید اینجوری مثل فرشته ها یه هو خوابت ببره ولی درکل انگاری دیگه تصمیم گرفتی بعداز ظهرا نخوابی. عوضش شبا زودتر میخوابی و به نظرم این بهتره.
علاقه خوبی یه حفظ سوره های قرآن نشان دادی و خودت میگی مامان بیا سوره بخوانیم. سوره کوثر و توحید و ناس و والعصر رو حفظ کردی،ان شالله سوره های کوچولوی جز 30 رو کم کم بهت یاد میدم.خدا حافظ و پشتیبانت باشه گل گندمم
اینجا هم میزبان سلنا کوچولو و مامان عزیزش بودیم.من و مامان سلنا دوستان دوران دبیرستانیم و کلی اون روز بهمان خوش گذشت. سلنا دوماه و نیمه س و تجربه خوبی بود که شما برای ورود داداشی آماده بشی.
خدای مهربان نگهدار فرشته های من باش