پیشرفت غزلی در سینه خیز رفتن
سلاممممممممممممممممم، فدای خندیدنت بشم من ..ماهی تو ماه، هر روز شیرین تر و عسل تر میشی و من و بابات نمیدونیم چجوری خدا رو شکر کنیم امروز 7 ماه و 10 روزته ...عاشق تک تک این روزهام
چند روزیه وقتی یه چیزی جلوت باشه میری ورش میداری، نمیدونم باید بگم سینه خیز میری یا نه، آخه اگه اون وسیله خیلی دور باشه تمایلی برای به دست آوردنش نداری ولی نزدیک باشه در حد دو قدم هر جوریه خودتو میکشونی سمتش و ورش میداری و خب معلومه چیکارش میکنی...میذاری دهنت جوجوی خوشگل من وقتی تلاشت رو برای سینه خیز رفتن میبینم اونقدر ذوق میکنم که محکم فشارت میدم و تو هم غش غش میخندی و دل من بیشتر ضعف میره برات
از غذا خوردنت بگم که خیلی تعریفی نیست، حریره بادوم که یه هفته س اصلا برات درست نکردم، اصلا لب نمیزدی زرده تخم مرغ و آب سیب طبیعی رو هم همینطور، الان میشه گفت فقط ماست و سوپ دوست داری که اونا رو هم فقط وقتی خیلی گرسنه باشی میخوری نون سنگک هم میدم دستت دوست داری و میخوری. البته خیلی اصراری نمیکنم ولی خب اوایل خوردنت بهتر بود، ان شالله بهتر میشی، خاله هدی میگه حسنا از 9 ماهگی غذا خوردنش خوب شد، منم به همین خاطر عجله نمیکنم
هر روز صبح بین ساعت 8 تا 9 از خواب بیدار میشی و بعد خوردن صبحانه و تعویض پوشک بازی میکنی، حدود ساعت 11 دوباره یه ساعتی میخوابی، بعدش بازی و غذا خوردن و تعویض، حدود 2-3 بعد از ظهرم دو ساعتی میخوابی، اما گاهی این خواب بعد از ظهر برا خودش معضلی میشه، چون تو خوابت میاد و نمیخوابی، هر کاری هم میکنم موفق نمیشم خواب رو به چشمای نازنینت بیارم، خلاصه بعضی روزها طرفای 4 یا 5 با کلی نق نق میخوابی، گاهی هم ساعت 7 یه چرت نیم تا یک ساعته میزنی، بابجون هم ساعت 8 از سرکار میاد و تو کلی با دیدنتش سرحال میشی، بعد یه عالمه بازی با باباحامد ساعت 10 نهایت 10 و نیم لالا میکنی، شبا خدا رو شکر راحت میخوابی، البته استثنا هم وجود داره که دلیلش رو نمیدونم ولی میشه گفت خوابت رو ساعت 10-10 ونیم شب تنظیم شده، الهی قربونت برمممممممم
ای فدای مدل خوابیدنت بشمممممممممم
عاشق ژست گرفتنتم عمرممممم وووووییی خدا چقدر دخترم ناز و عزیزههههههههههه