واکسن یک سالگی موند برا فردا

گل گلابم عشق خوشگلم امروز یک سال و 5 روزه ای و هنوز واکسن یک سالگی برات نزدیم، امروز رفتیم مرکز بهداشت که گفتن فقط یکشنبه ها واکسن یک سالگی میزنن، قد و وزنت رو چک کرد که وزنت 8 کیلو و 450 گرم بود و قدت 72 که من فکر میکنم اشتباهه اخه ماه قبل قدت 74 بود حالا میگه 72!! با دقت چک نمیکنن متاسفانه  دور سر خوشگلت هم 45 و نیم بود، فقط وزنت کمه که خانمه گفت بهش غذا بده منم گفتم وقتی نمیخوره نمیتونم به زور بریزم دهنش که  والا  

امروز 5-6 تا قاشق کوچولو غذایی که شامل گوشت چرخ کرده و برنجه خوردی یه تیکه هم پرتقال و مقدار خیلی کمی هم سرلاک گندم و خرما، امروز بابا برات برای اولین بار سرلاک قوطی ای گرفت که ان شالله بخوری حالا ببینیم چی میشه 

تو این سن هنوز نمیتونی راه بری، از هر وسیله ای میگیری و بلند میشی ولی نمیتونی بدون تکیه وایسی و راه بری، از پله میتونی بری بالا و برگردی پایین، کلاغ پر و اتل متل رو خیلی دوست داری، وقتی میگم کلاغه چی میگه میگی دار دار، ببعی چی میگه ب ب، اردکه چی میگه وگ وگ وگ، میگم چشمات کو؟ سریع نشون میدی، به بابا میگی بابایی و حسابی دلشو آب میکنی/ تند تند منو بوس میکنی، بوس کردنتم اینجوریه که دهنتو باز میکنی میذاری یا روی دهنم یا بینیم، خیلی لذت بخشه این کارت البته خیلی بیشتر از بوس گازم میگیری که واقعا نمیدونم چیکار کنم همه ی دستام کبوده از بس محکم گاز میگیری ماشالا

راستی برای تولد یه سالگیت بابا بزرگ و مامان بزرگت 150 تومن نقدی دادن و عمه فاطمه 50 تومن پول داد ازشون ممنونیم/ پنجشنبه شب هم یعنی چند روز بعد از تولدت دوباره کیک خریدیم و دایی یحیی اینا و اسیه جون اینا اومدن و بازم تولد بازی کردیم، اون شب دایی یحیی برات عروسک بزرگ خوشگل آورد، خاله معصومه یه دست بلوز شلوار قرمز با خال های ریز سفید همراه با تل و موبند، اسیه جون اینا هم لگو و تلفن هلوکیتی کوچولو، از همه شون خیلی ممنونیم

هنوز عکسا از گوشیه بابا خالی نشده رو سیستم، تنها عکسی که ازت دارم عکسیه که روز تولدت رفتیم خانه ی خاله هدی و اونجا ازت گرفتیم، از خاله هدی و همسر محترمشون خیلییییییییی ممنونیم.