اتفاقات این دو هفته
سلام عشقممممممم، داشتن دختر یکی از شیرین ترین لذت های دنیاس، از خدا میخوام به همه آرزومندا نی نی عطا کنه، چند روزیه که یکی دو ثانیه گردن میگیری ولی زود خسته میشی فدات شم بیشتر به چشمام خیره میشی مخصوصا موقع شیر خوردن
پس فردا که میشه جمعه برات مراسم گرفتیم، فامیلای نزدیک رو دعوت کردیم تالار ایثار تا اومدن تو به زندگیمون رو جشن بگیریم 83 تا مهمان داریم و غذا هم جوجه کباب میدیم
روز 6 اردیبهشت با هم رفتیم آتلیه و ازت چند تا عکس خوشگل انداختیم، البته من از کار اتلیه اصلا راضی نبودم چون کار با نوزاد رو بلد نبود و عکسا اونجورری که میخواستم نشد، یکی از عکسات رو هم که به نظرمون خوشگل تر بود زدیم رو کارت دعوتت
روز 11 اردیبهشت که جمعه بود هم رفتیم بیمارستان بوعلی برای چکاب، دکتر امدادی اونجا بود و تو رو دید و گفت خدا رو شکر مشکلی نداره و برای دل دردات هم شربت گریپ میکچر داد، وزنت هم شده بود 4 کیلو و 200 گرم ای قربونتتتتتتتتتتت برم که وزن گرفتی عزیزمممم
خدا رو هزار بار شکر دل دردات کمتر شده و من هنوز پودر چهار زیره رو مصرف میکنم
چهار پنج روزیه که دوست داری بیشتر بغل باشی، وقتی بابا میره سرکار و تو دوست داری بغلم باشی من دستم درد میگیره، از هر ترفندی استفاده میکنم که بغلت نکنم ولی گاهی نمیشه، امیدوارم اوضاع بهتر بشه