هسته سیب مامان و بابا
سلام شیشه عمرم، سلام خلاصه زندگیم، دیروز رفتم پیش خانوم دکتر و اولین ویزیت با شما رو تجربه کردم الهی قربونت برم که دلخوشیه مامان و بابا شدی و زندگیمونو شیرین تر کردی خانوم دکتر یه سری چیزا گفت و گفت یه کم مراقب خودت باش و مسافرت هم تا سه ماه اول اصلا نرو و توصیه های لازم رو گفت منم همه رو چشم میگم چون عاشق توام دلبندم. اما دیروز و پریروز من خیلی خسته شدم و ساعتات زیادی بیرون از خونه بودم و فکر کنم این موضوع تو رو اذیت کرد، اخه وقتی اومدم خونه و دراز کشیدم یه کم زیر شکمم درد میکرد دیروز هم ساعت 8 رسیدم خونه و به محض رسیدن بغل بابایی گریه کردم اونم هی نازم کرد و بوسم کرد و گفت دیگه از فردا استراحتت رو بیشتر کن و از این دلداریها که یه کم اروم شدم، نفسم دیروز دکتر گفت شما الان هفته پنجمی و برام قرص کلسیم نوشت، بعدشم برای دهم شهریور برام سونوگرافی نوشت ایشالا به حق حضرت فاطمه سالم باشی و اون روز برم و صدای قلبتو بشنوم عسلم تو اینترنت نوشته تو الان اندازه یه هسته سیبی قربونت برممممممممم