خاطره زایمان
سلام، حال و احوالتون چطوره؟ همیشه خواندن خاطرات زایمان برام جالب بوده، حالا میخوام خودم این خاطره زیبا رو با شما دوستان به اشتراک بذارم، آخرین پست من مربوط به شنبه 8 فروردین میشه که من علائم زایمان رو داشتم، حالا بقیه ش... شنبه ناهار قیمه بود، وقتی خوردیم همسرم سفره رو جمع کرد و من استراحت کردم، ساعت 3 و ده دقیقه بود که من روی مبل جلوی تی وی دراز کشیدم، همسرم هم رفت رو تخت دراز کشید، به محض اینکه خوابیدم احساس خیسی کردم، آب گرم زیادی یه دفعه ازم خارج شد، همسرم رو صدا کردم و گفتم برام دستمال بیاره اما خودم در لحظه فهمیدم که دستمال کارساز نیست و خیسی بیشتر از اینه که بشه با دستمال جلوش رو بگیرم، اروم و با احتیاط رفتم حمام، میدونستم کسیه آبه...
نویسنده :
مامان سمیه
19:25