آوینا جون دنیا اومد
سلام غزل جان، ساعت 5 و ربع صبح امروز یعنی 15 دی ماه آوینا خانوم دختر خاله سرور دنیا اومد، خیلی خیلی خوشحالم، الهی که همیشه سالم باشه، حال خودش و مامان مهربونش هم خوبه شکر خدا وزنش موقع تولد 3300 بوده، الهی شکر که هر دو سالمن دیشب من و شما و بابابیی تا ساعت 1 و نیم بیدار بودیم، فکر کنم میدونستی آوینا داره دنیا میاد ولی نمیدونم مشکل کجا بود که تا یک و نیم فقط جیغ زدی و گریه کردی یعنی من و بابا دیگه ترسیده بودیم، بدخواب شده بودی و کلی اذیت شدی عمرم صبح هم ساعت 8 و نیم بیدار شدی و بازی کردی و صبحانه خوردی و بعدش ساعت 10 و نیم دوباره لالا کردی، امروز ناهار من و تو میخوایم بریم خونه مامان جون منتظرم بیدا...
نویسنده :
مامان سمیه
10:57